طریقت جامع

Search
Close this search box.
یک فنجان چای + داستان ذن
یک فنجان چای

یک فنجان چای + داستان ذن

روزی از روزها یکی از اساتید دانشگاه برای طرح چند سئوال نزد «نان ئین»(Nan in)، استاد ذن ژاپنی رفت. “نان ئین” او را پذیرفت. او از “نان ئین” در رابطه با ذن، سئوال نمود. قبل از اینکه نان ئین لب به سخن بگشاید و جواب سئوال او را بدهد، خود شروع کرد به سخنرانی و پُر حرفی نمودن؛ “نان ئین” جهت پذیرایی مشغول ریختن چای در فنجان چای استاد دانشگاه بود. او بعد از پُر شدن فنجان همچنان به اینکار ادامه داد تا اینکه کاملاً چای از لبه فنجان به داخل نعلبکی سرازیر شد. فنجان و نعلبکی پُر شده بود و همچنان اینکار ادامه داشت تا اینکه از نعلبکی هم روی میز ریخته شد. استاد دانشگاه در حالی که نگاهش به فنجان بود و همچنان پُر حرفی میکرد دیگر طاقت نیاورد و گفت: استاد دیگر بس است چای از فنجان لبریز شده و دیگر جا ندارد. نان ئین قوری چای را روی میز گذاشت و گفت شما هم مثل این فنجان لبریز از عقاید و افکار خود هستید. مادام که فنجان فکرتان را خالی نکرده اید چگونه میتوانم ذن را به شما نشان دهم؟

مهم: هرگاه به شخصی که لبریز از افکار و عقاید شده بنگرید، میبینید که او مدام مشغول حرف زدن میباشد و به دیگران اجازهٔ سخن گفتن نمیدهد و این امر نه تنها مانع علم آموزی است، بلکه باعث عقب افتادگی نیز میشود. لذا از علائم و شرایط آموختن علم و حکمت بعد از طرح کردن سئوالات مناسب نزد استاد با تجربه و حکیم، همانا سکوت کردن، گوش فرا دادن، نکته نویسی و تجربه کردن زیر نظر استاد، و آخر سر هم تشکر کردن میباشد. زیرا تشکر کردن از زحمات استاد به خاطر اینکه وقت گرانبهایش را تحت اختیار شاگرد قرار داده است، نعمتی وافر می باشد.

منبع: کتاب داستان های حکمت آموز جامع

نوشته ی: استاد محمدرضا یحیایی

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پیمایش به بالا