اقیانوس وجود الهی انسان
تز اقیانوس وجود الهی انسان بر پایه « خلقت کامل انسان » ، به منظور رسیدن به « خليفة اللهی » یا « انسان کامل و جامع » ، توسط اینجانب بنیانگذار انستیتوی بین المللی برگزیدگان جامع ایران « محمدرضا یحیایی » ، در سال ۱۳۷۳ شمسی ، پی ریزی شده است .
اگر انسان بخواهد واقعا در رابطه با خود ( دنیای درون ) و محیط پیرامونش ( دنیای برون ) تفکر نماید ، چندین سئوال ذهن او را مشغول خودش می کند.
۱- انسان کیست ؟
۲- چه کسی انسان را خلق کرده است ؟
٣- خالق جهان آفرینش و هستی کیست ؟
۴- انسان از کجا آمده است ؟
۵- انسان به کجا می رود؟
۶- منظور از خلقت انسان چیست ؟
۷- منظور از خلقت جهان آفرینش و هستی چیست ؟
در کل ، ذهن کنجکاو و جستجو گر انسان می خواهد راز مجهولات جهان درون و برون را کشف نماید .
زمانی که نوجوان بودم ، خیلی از سئوالات ، ذهنم را مشغول می کرد . متأسفانه ، از هر کسی می پرسیدم ، نمی توانستند جواب درستی به من بدهند ، و حتی بعضی از آنها ، مرا از این راه منصرف و دل سرد می کردند. سالها گذشت ، و من به سن جوانی رسیدم. هر چقدر سنم بیشتر می شد ، کنجکاویم در رابطه با سئوالات اصلی « راز مجهولات خلقت » بیشتر ، عمیقتر و متفکرانه تر می شد.
از زمان کودکی (۵ سالگی ) به ورزش روی آوردم . در سن ۱۰ سالگی ، وارد کلاس رزمی شدم. در سن ۲۰ سالگی ، وارد علوم روحی ، متافیزیک ، ادیان ، طب ، یوگا ، ذن ، علوم غریبه و … شدم. در سن ۲۶ سالگی ، وارد « کشف و شهود » شدم و « انستیتوی بین المللی برگزیدگان جامع ایران » را بنیانگذاری کردم. در سن ۳۰ سالگی ، وارد « طریقت هنرهای رزمی و متافیزیک » شدم. در سن ۳۶ سالگی ، وارد علوم « ابرفیزیک » شدم. و در سن ۴۰ سالگی ، وارد « کشف مجهولات » و « راز آفرینش جهان هستی » شدم.
از زمانی که خودم را شناختم و به دنبال گمشده ام ، یعنی « کشف راز آفرینش جهان هستی ، رفتم ، سالها می گذرد . بدلیل اینکه کشف « راز آفرینش »، مجهولات زیادی را به همراه داشت و در این زمینه کسی را نمی یافتم ؛ لذا ، به هر جایی سرک می کشیدم . به همین خاطر، هر کسی که مرا می شناخت ، از روی دلسوزی و بعضی ها هم از روی حسادت ، می گفتند که ، انسان نباید مثل پرنده از این شاخه به آن شاخه بپرد.
همین صحبت آنها ، مرا بیشتر به فکر فرو می برد. آیا آنها درست می گویند، یا نه ؟!؟ اگر آنها در ست می گویند ، پس من نباید به دنبال گمشده خود بروم ؛ و اگر آنها اشتباه می گویند ، پس من باید بیشتر سعی و تلاش کنم ، تا اینکه به مقصود برسم . در همین افکار غوطه ور بودم که در یکی از «کشف و شهود » هایم ، راه درست را به من نشان دادند. از آن به بعد بود که در راهم آگاهتر ، مصمم تر ، فعالتر و هدفمندتر شدم ، و عزمم را جذم کردم که به هدف اصلی ام ، یعنی کشف مجهولات و راز آفرینش جهان هستی ، دسترسی پیدا کنم.