عقاب یکی از بزرگترین و نیرومندترین پرندگان جهان است. بسیار پُر غرور و ترسناک بهنظر میرسد. این پرنده، خصوصیات بسیار جالب توجهی دارد که میتواند مد نظر یک رزمیکار قرار بگیرد.
کسیکه در طریقت هنرهای رزمی، گام مینهد، میبایست با نگاهی ژرف و عمیق، از آنچه در پیرامون و محیط و دنیای او قرار دارد، الگو و درس بگیرد. نگاه به زندگی برخی از حیوانات، درسهای بسیاری را در پی دارد. یکی از حیواناتی که همیشه مد نظر اساتید هنرهای رزمی بوده، عقاب است. ساختار فیزیولوژی، رفتار و کردار این حیوان، آموزشهای زیادی را برای هنرجویان طریقت هنرهای رزمی در پی دارد. عقاب بسیار تیزبین است و قدرت بینایی فوقالعادهای دارد. آنها میتوانند از فراز آسمانها، شکار خود را ببینند. عقاب دو چشم دارد. یکی چشم کلگرا و یکی جزءگرا. چشمش به نوعی عدسی مجهز است که هیچ حیوانی ندارد. وقتی پرواز میکند و اوج میگیرد، چشمهایش پانزده (15) کیلومتر آنطرفتر را زیر ذرهبین دارد؛ در یکآن شیرجه میآید و خرگوش سفیدی را در برف، شکار میکند.
استاد حکیم میفرمایند:
«اساتید دانا و حکیم در طریقت هنرهای رزمی جامع، از کوچکترین حرکت در طبیعت و رفتار حیوانات در محیط اطراف خود، بیشترین و کاملترین برداشتها را نموده، و بهصورت تکنیکهای پیشرفته از آن استفاده میکنند.» [نهجالجامع- سخنان حکمتآموز جامع- شماره 130]
دانشمندان بر اساس چشم عقاب، چشمی طراحی کردند که ساعتسازها و جراحان، از آن استفاده میکنند. با الگوگیری از چشم عقاب، میکروسکوپ و تلسکوپ درست شد.
گفته شد که عقاب، دو چشم دارد. یک چشم، معمولی نگاه میکند و دیگری به آن وسعت میدهد. یک چشم هدف را میبیند و چشم دیگر ماورای هدف را. این همان استکه انسانها، ذِن یا تعمق در ماوراء اندیشهها مینامند. وقتی میگویند عقاب تیزبین است، یعنی قادر است ادراک کلی از موقعیت داشته باشد و ماوراء هر چیز را ببیند.
پس، یکی از خصوصیات عقاب که در طریقت هنرهای رزمی “تز جامع” استفاده میشود، تیزبینی است. وقتی حرفی را میشنوید، فقط به ظاهر حرف توجه نکنید. ماوراء و عمق آنرا هم ببینید. خصوصیت دوم عقاب این استکه وقتی میخواهد شکار را بگیرد، از فاصله (5) کیلومتری با سرعت تقریباً 400 کیلومتر در ساعت، بطرف طعمه خودش شیرجه میزند، در واقع سقوط آزاد میکند. اگر کوچکترین اشتباهی کند، آخرین اشتباه او خواهد بود و جان خود را از دست میدهد. وقتی میخواهد شکار را بگیرد، با پنجههایش میگیرد. کوچکترین تردید و اشتباه در محاسبات، باعث آسیب به خودش میشود.
پس، باید هشیار و آگاه بود. اگر توانایی انجام کاری را نداریم، بهتر است سمت آن نرویم. رفتن به سمت کاری، بدون محاسبات درست و در نظر گرفتن تواناییها، آسیبزننده است. وقتی کاملاً به کاری ایمان دارید، انجام بدهید، در غیر اینصورت، سمت آن نروید.
عقاب بسیار دور پرواز است. با صد درصد ایمان و خلوص و با تمام قدرت حمله میکند.
دو بال علم و عمل را در عقاب میبینیم. علم و عمل باید با هم باشند. علم به تنهایی، فقط حرافی است. عمل هم به تنهایی نتیجهبخش نیست و انسان را شبیه حیوانی بارکش میکند. از علم باید استفاده کرد و آنرا عملیاتی نمود. در “تز جامع” کسی نمیتواند ادعا کند که علمی دارد، مگر آنکه آنرا عملیاتی و قابل استفاده نماید.
استاد حکیم میفرمایند:
1- «هیچ نیرویی کارسازتر از نیروی معرفتِ الهی که بههمراه علم و عمل باشد، در جهان وجود ندارد.»
[نهجالجامع- سخنان حکمتآموز جامع- شماره 30]
2- «علم و عمل، دو بال برای پرواز بهسوی قلّههایِ ترقّی میباشد.»
[نهجالجامع- سخنان حکمتآموز جامع- شماره 36]
3- «علم و عمل، دو بالِ پروازِ خردمند است.» [نهجالجامع- سخنان حکمتآموز جامع- شماره 37]
4- «کسیکه به نورِ الهی دسترسی پیدا کند، خداوند متعال، دو بالِ پرواز بهسوی ملکوتِ الهی را به او هدیه میدهد.» [نهجالجامع- سخنان حکمتآموز جامع- شماره 154]
مورد دیگری که از عقاب میتوان یاد گرفت، استقامت در رسیدن به هدف است. عقاب وقتی شکاری را در نظر میگیرد، دیگر رهایش نمیکند. معمولاً سعی میکند، انتخابی داشته باشد که به موفقیت بیانجامد. پس روی چیزهایی تمرکز کنید که بتوانید بدست آورید. بهعبارتی، کار را تمام کنید و تا تمام نکردهاید، رها نکنید.
استاد حکیم میفرمایند:
«هر کاری، با پُرکاری به نتیجه میرسد.» [نهجالجامع- سخنان حکمتآموز جامع- شماره 97]
مورد دیگر، دقت و همهجانبهنگری او، حین شکار است. او درست تجزیه و تحلیل میکند. همهچیز را در نظر میگیرد و بعد دست به انتخاب میزند. لذا باید یاد بگیریم، همه مسائل را از جوانب مختلف بررسی و تحلیل کنیم. و تا زمانیکه به یک دید همهجانبه از موضوع نرسیدهایم، آنرا مورد قضاوت قرار ندهیم و تا زمانیکه آنرا کامل درک نکردهایم، در مورد آن، اظهار نظر نکنیم.
مورد دیگر این استکه عقاب همیشه در اوج، پرواز میکند، بر فراز بلندیها و کوههای مرتفع و پرتگاهها، آشیانه میسازد. اما همیشه یک نگاهش به زمین است. اوج میگیرد و بسوی ناشناختهها پرواز میکند و هیچچیز در زمین وابستهاش نمیکند. آزاد و رها است. اما میداند که زمین محیط زندگی اوست؛ پس غافل نمیشود. دقیق و نکتهبین است؛ اما در زمین، گیر نمیکند. در واقع او در زمین نیست؛ بلکه در ماوراءزمین است. نگاه او به زمین، نگاه از بالا به پایین است؛ برای همین استکه همهچیز را میبیند و هیچچیز از زیر نگاهِ تیز او، دور نمیماند.
عقاب یک خصلت بسیار عجیب دیگر هم دارد که واقعاً منحصر بهفرد است. وقتی هوا طوفانی میشود و رعد و برق میزند، همه پرندگان در این شرایط، داخل آشیانههای خود مخفی میشوند. تنها پرندهای که در آن زمان پرواز میکند، عقاب است. او با غرور و با اعتماد به خود، از ابرهای طوفانزا و خطرناک میگذرد. او بالاتر از رعد و برق و بالاتر از طوفان، پرواز میکند و از مشکلاتِ بوجود آمده، بالاتر میرود. او تنها پرندهای استکه بجای اینکه سرش را فرود بیاورد، اوج میگیرد و بالای رعد و برق میرود، جاییکه خورشید و روشنایی نمایان است. بهخاطر همین استکه به عقاب “سلطان آسمانها” میگویند.
“تز جامع” در این زمینه میگوید: «وقتی مشکلی برایتان بوجود میآید، بروید داخل آن و از آن عبور کنید. قرار نیست زیر مشکلات بمانید و همیشه با ترس زندگی کنید.»
باید همچون عقاب، قدرت پرواز داشت. قدرت ذهن انسان، میتواند بسیار دور پرواز باشد. باید با ذهن پرواز کرد. هرچه وابستگیها کمتر باشد، انسان سبکبالتر میشود.
برای عقاب، هر ناممکنی، ممکن است. جایگاه عقاب، بالای ابرها در روزهای طوفانی است. هیچ پرنده دیگری چنین قدرتی ندارد، چون خودش را باور ندارد.
زمین هم، جایگاه انسانهایی استکه خود را باور ندارند و از ایمان کافی برخوردار نیستند. انسانهای با ایمان، پایبند زمین نیستند و سر در آسمان دارند.
استاد حکیم میفرمایند:
«کسیکه به آرامش و ظرفیت و معرفت و حکمت و حقیقت درونی دسترسی پیدا نماید، متلاطم بودن فضای اطراف، و ناملایمات روزگار، نمیتواند او را از مأموریت مقدّس الهیاش دور نماید.» [نهجالجامع- سخنان حکمتآموز جامع- شماره 113]
مورد دیگر که از شگفتیهای این پرنده است، مربوط به طول عمر او میباشد. عقاب از 25 تا 40 سال عمر میکند، البته تا 70 سال هم میتواند زندگی کند، ولی برای اینکه به این سن برسد، باید تصمیم دشواری بگیرد. زمانیکه عقاب به 40 سالگی میرسد، نوک بلند و قوی او خمیده و کُند میشود. بالهای کُهنسالش بر اثر کلفتشدن پَرها، به سینهاش میچسبد و پرواز را برای او دشوار میکند. در این هنگام، عقاب تنها دو گزینه در پیشروی خود دارد. یا باید بمیرد و یا آنکه فرآیند دردناکی را که حدوداً 150 روز به درازا میکشد، پذیرا گردد. برای گذراندن این فرآیند، عقاب به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد، پرواز میکند. در آنجا عقاب، نوکش را آنقدر به سنگ میکوبد، تا نوکش کنده شود. اگر کسی به عقاب در این لحظات نگاه کند، فکر میکند که عقاب در حال خودکشی است. پس از آنکه عقاب انرژیاش از بین رفت، به خواب میرود. تا مدتی به اینحال باقی میماند تا نوک تازهای در جای نوک کهنهاش رُشد کند. سپس شروع میکند به کندن چنگالهایش. مدتی بعد چنگالهای تازه رُشد میکنند. پس از آن، عقاب شروع به کندن همه پَرهای قدیمیاش میکند تا پَرهای جدید، رُشد کنند. سرانجام پس از 5 ماه، عقاب پروازی را که “تولد دوباره” نام دارد، آغاز میکند و 30 سال دیگر زندگی میکند.
عقاب در واقع میمیرد و دوباره زنده میشود. او در این راه بهسختی ریاضت میکشد و گوشهگیری میکند تا دوباره بازسازی شود. سختیکشیدن برای دوباره متولد شدن و ریاضت برای دوباره اوج گرفتن، تنها، مختص این حیوان است.
پس، ما هم برای اوج گرفتن و دوباره زنده شدن و حیات مجدد، نیاز به گوشهگیری، ریاضت و چلهنشینی داریم. ما هم باید نَفسِ درونمان را بکُشیم تا زنده شویم. هر حیاتی، بهدنبال یک مرگ اتفاق میافتد. تا خود و نَفسِ خود را از بین نبریم، به حیات مُجدد دست پیدا نمیکنیم؛ و این فرآیند بطور حتم، دردناک و سخت خواهد بود.
در “طریقت هنرهای رزمی”، اساتید قدیم، تکنیکهایی بسیار زیبا بهنام «تکنیکهای عقاب» ابداع کردند که هماکنون در بیشتر سبکهای رزمی، از آنها نهایت استفاده را میبرند.
استاد حکیم میفرمایند:
«استاد الهی، شاگردانِ متّقیِ خود را به مانند عقابی تیز پرواز، با دو بالِ علم و عمل، دو چشم دل و بصیرت، قلبی سرشار از عشقِ الهی، چنگالهای پُر توانِ توکل به خدا، و سَری پُر از افکار مثبت و امید به آیندهای روشن، تعلیم و تربیت و پرورش داده، و آنها را در آسمانِ بیکرانِ عجایبِ خلقتِ خداوندِ حکیم، رها میکند؛ باشد که شکاری مناسب و مفید، برای ارتقاءِ سطحِ تکاملیِ خود و دیگران، که همانا “لِقاء الله”و رسیدن به معبود و خالق هستی میباشد، صید نمایند.»
[نهجالجامع- سخنان حکمتآموز جامع- شماره 61]
شاعر شیرین سخن میفرماید:
روزی زِ سر سنگ عقابی به هوا خاست واَندر طلب طعمه پَر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت: امروز همه روی زمین زیر پَر ماست
بر اوج فلک چون بپرم از نظر تیز میبینم اگر ذرهای اَندر ته دریاست
گَر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و زِ تقدیر نترسید بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگه زِ کمینگاه، یکی سخت کمانی تیری زِ قضا و قَدر انداخت بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز وَز اَبر مَر او را بسوی خاک فُرو کاست
بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی وانگاه پَر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا: عجب است! اینکه زِ چوب است و زِ آهن! این تیزی و تندیّ و پَریدنش کجا خاست؟!
چون نیک نگه کرد و پَر خویش بر او دید گفتا: زِ که نالیم که از ماست که بر ماست
[دیوان اشعار ناصرخسرو (گنجور)- قصیده شماره 44]
استاد حکیم میفرمایند:
«انسانهای وارسته، فکرهای بزرگ در سر دارند؛ ولی گامهایشان را کوتاه، مداوم و بااحتیاط برمیدارند.»
[نهجالجامع- سخنان حکمتآموز جامع- شماره 95]
مهم: برای رسیدن به بالاترین مقام انسانی، باید سختیها و ریاضتهای زیادی را تحمل کنیم و اینرا بدانیم که، هیچ چیزی به راحتی بدست نمیآید.
برگرفته از: سخنان استاد محمّدرضا یحیایی
کاری از: دکتر فاطمه جمشیدی
اردیبهشتماه 1398